به من می گفت اگر از من جدا گردی
روی با یار دیگر آشنا گردی
و من چون غنچه نشکفته در باغ شکوفایی
ازاین دوری طاقت سوز می میرم
به خود می گفتم او روزی اگر از من جدا گردد
جهان از غم ز هم می پاشد و غم از در و دیوار می بارد
به خود می گفتم او روزی اگر از من جدا گردد
چو مرغ شب ز داغ درد هجران تا سحر یک شب نمی خوابم
ولی روزی رسید از هم جدا گشتیم و من دیدم
نه او از دوری من مرد
نه من از غصه دق کردم
نه دنیا رنگ دیگر شد
76616 بازدید
100 بازدید امروز
12 بازدید دیروز
142 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian