×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

از هر دری سخنی

× در این وبلاگ سعی میکنم مطالب جالب و متنوع را بنویسم یا بگذارم
×

آدرس وبلاگ من

nima1353.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/nima1353

شعری از فروغ فرخ زاد

عشق، حسرت


بعد از آن دیوانگی ها ای دریغ
باورم ناید که عاشق گشته ام
گوئیا �او� مرده در من کاینچنین
خسته و خاموش و باطل گشته ام

هر دم از آئینه می پرسم ملول
چیستم دیگر، بچشمت چیستم؟
لیک در آئینه می بینم که، وای
سایه ای هم زانچه بودم نیستم

همچو آن رقاصه هندو به ناز
پای می کوبم ولی بر گور خویش
وه که با صد حسرت این ویرانه را
روشنی بخشیده ام از نور خویش

ره نمی جویم بسوی شهر روز
بی گمان در قعر گوری خفته ام
گوهری دارم ولی او را ز بیم
در دل مرداب ها بنهفته ام

می روم � اما نمی پرسم ز خویش
ره کجا � ؟ منزل کجا � ؟ مقصود چیست؟
بوسه می بخشم ولی خود غافلم
کاین دل دیوانه را معبود کیست

�او� چو در من مرد، ناگه هر چه بود
در نگاهم حالتی دیگر گرفت
گوئیا شب با دو دست سرد خویش
روح بی تاب مرا در بر گرفت

آه � آری� این منم � اما چه سود
�او� که در من بود، دیگر، نیست، نیست
می خروشم زیر لب دیوانه وار
�او� که در من بود، آخر کیست، کیست؟

یکشنبه 25 اردیبهشت 1390 - 12:26:12 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


شعر


رازی از جرج برنارد شاو


راز شقایق


شعری برای تو(فروغ فرخزاد


عشق


دیدار تلخ


شب


متن ترانه زمستون (افشین مقدم


به چه می خندی


قفس


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

76406 بازدید

86 بازدید امروز

5 بازدید دیروز

113 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements