×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

از هر دری سخنی

× در این وبلاگ سعی میکنم مطالب جالب و متنوع را بنویسم یا بگذارم
×

آدرس وبلاگ من

nima1353.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/nima1353

ماجرای مرگ دانته و استخوانهایش

در تابستان 1321 بین ونیز و راونا درگیریهایی پیش آمد و دانته از جمله سفرایی بود که برای حل این درگیری به ونیز فرستاده شدند. اما ماموریت آنها موفقیت آمیز نبود و برای بازگشت حتی اجازه استفاده از کشتی و قایق نیز به آنها داده نشد. به ناچار از خشکی مجبور به بازگشت شدند که از میان منطقه ای مالاریا خیز میگذشت و در آنجا بود که دانته دچار تبی شدی میشود و به زحمت خود را به راوانا میرساند و در آنجا از دنیا میرود.
لباس سرخی بر تن او میپوشانند و تاجی از گل نیز بر سرش میگذارند و وی را در صومعه ای به خاک مسپارند.


روایتی است که پس از مرگ دانته سیزده سرود از کتاب کمدی الهی گم شده بود و علی رغم جستجوی بسیار زیاد کسی اثری از آنها نیافته بود، تا اینکه دانته شبی به خواب پسر بزرگش میآید و جای مخفی این سیزده سرود را که در داخل دیواری پنهان کرده بود را به وی نشان میدهد.

پس از مرگ، دانته کاملا مشهور و پر آوازه شده بود و در این میان بود که فلورانس چندین بار جهت بازپس گیری پیکر دانته از شهر راونا تلاش کرد، اما هربار این درخواست از سوی حاکمان راونا رد شد. تا اینکه در سال 1519 یعنی دویست سال پس از مرگ دانته، پاپ نیز به طرفداری از فلورانس پرداخت و نمایندگانی جهت نبش قبر به راونا فرستاده شدند، اما آنان در تابوت جز چند تکه استخوان و تاج گل چیزی نیافتند. این ماجرا مسکوت ماند تا در سال 1782 باز هم به بهانه بازسازی دوباره اقدام به نبش قبر کردند و بازهم چیزی یافت نشد.

کلیسای براچیافرته (Bracciaforte) نگهبان سالخورده ای داشت که شبها در نمازخانه کلیسا میخوابید. او همواره به دوستانش میگفت در خواب شبحی با لباس بلند سرخ رنگ را مشاهده میکند که از میان دیوار نمازخانه بیرون میاید و درجواب سوال وی که � تو که هستی؟ � میگوید � من دانته هستم! �

در سال 1865 جهت تعبیه پمپی لازم شد که بخشی از دیوار این نمازخانه را خراب کنند و در این میان بود که صندوقی چوبی حاوی اسکلت انسانی را یافتند که روی آن به زبان لاتین نوشته شده بود که این استخوانهای دانته است که در سال 1677 در این مکان مخفی شده است.
ظاهرا جهت دست نیافتن نمایندگان فلورانس به دانته، راهبه ها گودالی مخفی حفر کرده و خود را به تابوت رسانده و در نهایت استخوانها را به این مکان منتقل کرده بودند. در هر صورت استخوانها به تابوت اصلی بازگردانده شد و دوباره در راونا دفن شد.

ماجرا تمام شد؟...
خیر!

مجسمه سازی که درهمان سال اقدام به ساخت مجسمه دانته به مناسبت ششصد مین سالگرد تولدش کرده بود، مقداری از خاکسترهای او را برداشت و در شش پاکت گوناگون گذاشت. یکی از آنها به رئیس کتابخانه ملی شهر فلورانس اهدا شد، مابقی هم که در سال 1929 در مراسمی به نمایش گذاشته شده بود، مفقود شد.
یکی از آنها در سال 1987 در انبار مجلس رم، داخل یک مدال پیدا شد و در سال 1999 هم یکی دیگر از این پاکتها در بین دو کتاب توسط کارکنان کتابخانه ملی فلورانس یافته شد. اما از مابقی اطلاعی در دست نیست.
سه شنبه 28 دی 1389 - 8:36:19 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


شعر


رازی از جرج برنارد شاو


راز شقایق


شعری برای تو(فروغ فرخزاد


عشق


دیدار تلخ


شب


متن ترانه زمستون (افشین مقدم


به چه می خندی


قفس


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

76402 بازدید

82 بازدید امروز

5 بازدید دیروز

109 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements